کمال
کمال
آدمی در عشقبازی خاک و افلاک معانی را پذیرا گشت و بیانی شد در عالم محسوس ،و خاک پاک کننده و به تیمم ابتدایی ست در سرودن ترانه ی نیایش در نماز و در خواب رقص یک موج دررویای دریا میخواند خالق نور که آفرینش همه از آب است و آب شستن غبار از ایینه ی دل به قصد هماغوشی با نور در ترانه ی رویش ،در نماز.هر موجودی به کمال در رقص است و در عبور این مسیر از تضاد به هماهنگی و از گسستگی به پیوستگی درمیابد که تنها غبار را با ذاتش میتوان تصفیه نمود،در بیرون با خاک و آب میتوان پاک گشت و در درون با اندیشه و فهم و یافتن، که آدمی بر معنا افروخته و با خاک و آب بر زمین دوخته شد، در کمال نقض نیست و ذرات را میل کمال است در طلا گشتن که طلا کمال معادن است آدمی را کمال رودی ست از معنا که به ناپیدای دریا رسید
رضا 30/2
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |