شب دانشجویان
شب دانشجویان
شب یلدا و جمعی این چنین جانانه و عالی
عجب باشد چنین جمعی در این دوران پوشالی
رفیقان گرد یکدیگر زهر شهر و زهر کوئی
همه بحر العلومند وپی دانش بهر سوئی
یکی از اصفهان است و یکی گرگان و شاهین شهر
یکی از یزد و تبریز و یکی هم اهل قائم شهر
یکی بیرجندی است اینجا یکی بوشهری و کاشی
یکی اهل امیدیه یکی هم مثل من ناشی
یکی از شهر شیراز است یکی هم تربت جامی است
زساری هم یکی اینجاست جای عده ای خالی است
ز گرگان آمده امری رفیقش هست رضوانی
دوتن استاد موسیقی و رنگ و هم غزلخوانی
ز بوشهر آمده بشری همان استاد معماری
شمیم اینجاست میخواند حسابی او حسابداری
ز شهر اصفهان شوقی که رشته اش هست موسیقی
بوجد آورده او ما را بمثل جوجه تیغی
فهندژ همره اشکان پی عمران و آبادی
مهندس بوده اند آنها دوتائیشون مادر زادی
به بیل عمران میسر نیست نبیل از چه پی آن است
مثال او همانند یه پارچ آبی تو لیوان است
شنیدم من که ژیلا جون پی فرهنگ ایرانی است
به سودابه چنین گویم که این رشته بسی عالی است
به رضوانیه هم گویم که شیمی رنگ و بو دارد
بروی مس اسید نیتریک هزارجور خلق و خو دارد
سهیل آن مرد تبریزی که دارو سازی میخونه
بره دنبال سانازش اگه وقت داره میتونه
به رکسانا بباید گفت حقوق از چه تو میخوانی
مگه ما حقی هم داریم مگه اینو نمیدانی؟
شمیم و نغمه و آیدا همه رایانه خوانانند
گاهی چت میکنن باهم گاهی ایمیل میخوانند
نشسته دانیال آنجا بدنبال یه پسفورده
به گلریز خانم او گفته که مارک ماشینم فورده
شراره رد معماری است ساغر توی حسابداری است
و عمران کار عرفانه که میگه به ز بیکاری است
ریاض هم ساختمون سازه کی میدونه چی میسازه
مهم اینجاست اینجائیم دلامون فکر پروازه
یه روز پر میکشیم باهم با این درسها که میخونیم
کمک میشه بما حتما اینو را ما که میدونیم
خیال کردند اگر روژی سر آن چشمه را بستند
بلد نیستیم رها گردیم از آن بستن به این رستن
سال 1384منزل آقای ملکی