مشهد و سنگسر 2
مشهد و سنگسر 2
ایکه در اوصاف شهرت صد سخن سر داده ای
کفتر طبع بلندت را چرا پر داده ای
لابلای شعر شیوایت بمن گفتی عزیز
رشوه بخشیده را با کیسه ای زر داده ای
گفته ای در شهرتان الطاف برتر آمده
از چه روئی این ندا را پیش من سر داده ای
انور الهی کجا دیدی بجز در آن دیار
بشنو از این مشهدی گر نامه بر من داده ای
ما که میدانیم شهادت فضل یزدان است و بس
پس قماش این قبا را از چه تو کم داده ای
حذف نام و سلب نسبت آنهمه در آن دیار
حیف آن سر کو به سنگی اینچنین لم داده ای
گر چه در الواح یزدانی مکرر نام او
زحمت حق را زتکرارش چه سان پس داده ای
عرض شین و عرض طاء و عرض خاء
عرض انجا را چرا در نامه طولش داده ای
کی خراسان در جوار ان مکان دارد قرار
بیقراری میکند خا زانچه نازش داده ای
نسبتی دادی بیاران از برای یمن آن
از چه یاران را در بیراهه ماوی داده ای
خیل جانبازان عاشق پیشه اندر مشهدند
از چه بر همشهریان باطوم و خنجر داده ای
یادتان رفته مگر اصحاب باب الباب را
حالیا بر خاک پاکت نام مشهد داده ای
یک سفر از پشت کوه خورشید گون سرزن به ما
تا بدانی بر کدامین کوره ده تن داده ای
آنچه گفتم بهر شوخی بود و شاید طرح درس
پیر استادم توئی تو مشق و دفتر داده ای
طهران ..بجهت جناب توکلی