مشهد و سنگسر
مشهد و سنگسر
شاد و خوشحالم که منظومی چنین تر آمده است
نکته هایی از دل یک نکته پرور آمده است
نکته های جانفزایش میرود تا عمق جان
آنکه بر من بیگمان پیوسته سرور آمده است
داده پاسخ شعر ما را و سخنور آمده است
*****************************
در جوابش بین کاغذ با قلم کردم نکاح
بلکه شاید پاسخی یابم ز بعد یک لقاح
سنگ و سر را من ندیدم سازشی اندر میان
گرچه این پاسخ شده ممزوج با طنز و مزاح
بهر من انگیزه پاسخ فراتر آمده است
***************************
بوی مشک و عطر مشهد شهرتان را زیور است
بوئی ار باشد در آنجا از خیار چنبر است
رفته ای تنها بقاضی گفته ای در وصف آن
سنگسر چشم و چراغ شهر ها ی دیگر است
زین سبب در شعر من نامش مکرر آمده است
********************************
در خراسان فاضلانش هر زمان سر بوده اند
بهر تشویق احباء یار و یاور بوده اند
گر ابوی کربلایی فاضل شهر شماست
در خراسان هم بسی اهل فضیلت بوده اند
از خراسان راد مردان دلاور آمده است
***************************
من زتو نشنیده ام هرگز کلامی نا بجا
کربلائی را چرا نسبت نمودی جابجا؟
گفته ای بوده ابو اهل دیار سنگسر
خیل جانبازان عاشق پیشه اندر سنگسر
پیشگوئی چون ابو از این مکان بر آمده است
*******************************
از برای هر کسی دیدار مشهد آرزوست
قله های سر بلندش جای سیمرغان اوست
طوطی سرخ سخن را بی سبب پرداده ای
در فضای سنگسر اندر هوای کوی دوست
بنگر این سیمرغ را بگشوده شهپر آمده است
******************************
سبزه واری را نگر طی کرده او افلاک را
فاتح فتح الفتوح است این جهان خاک را
غم مخور گر سنگسر پر گشته از نا بابیان
موج دریا میزند بیرون خس و خاشاک را
در کجا خاشاک و خس با در برابر آمده است ؟
*******************************
نسبتی دادی به یاران جای آنها روی سر
با دو گل اندر کجا دیدی بهاری گل پسر
یک سفر مشهد بیا و خیل عشاقان ببین
مردمانی زبده چون یاران اهل سنگسر
فارغ از لوث وجود هر ستمگر آمده است
*************************
مشهد ما نصف ایران است و انجا یکوجب
دیدنی ایام آن از شهر شعبان تا رجب
سنگسر در نقشه شاید در جوار طوس بود
خار آید در کنار گل و این نبود عجب
غصن اکبر را برادر غصن اعظم آمده است
آدم و ابلیس اگر ساکن به یک جنت بدند
در فضای بیکران دشت جنت گم بدند
این یکی در خیر محض و آن دگر شر آمده است
در میان پاسخم دادی امید همدلی
ور نه میدانم که در پاسخ چو سهدی یک یلی
آنچه را حقا سرودی من بحق گویم که باز
................................
................................
**********************
باید از این پلکان شهر خود آییم فرود
وز برای مهد میباید سرودی را سرود
گر چنین فضلی شود ما را نصیب از عشق دوست
.....................
بر تو ورقاء فنائی باز میگوید درود
طهران ..تضمینی بر شعر جناب ورقا فناییان