چرا ناراحت بودم؟
چرا ناراحت بودم؟
دیروز گردش خوبی بود و من هم خوب بودم اما غمی ته دلم بود. هرچه می گشتم دلیلش را پیدا نم یکردم. چیزی لازم نداشتم. همه چیز خوب بود. چیزی نشنیده بودم. خواب بدی ندیده بودم. اما حوصله نداشتم. تنها چیزی که کمی اذیتم میکرد این بود که او دور و برش شلوغ است اما من تنها مانده ام و بعد فکر می کردم واقعا از این ناراحتم و بعد می دیدم نه. این نیست.
امروز صبح تلگرام چک کردم و دیدم چند دقیقه قبل از من آنلاین بوده. این روزها مدام شماره اش را پاک می کنم و دوباره ثبت م یکنم. ناگهان چیزی درونم گفت چرا شماره کسی را که به تو توهین کرده و از او جدا شده ای نگه می داری؟ همانموقع پاکش کردم و حالم خیلی بهتر شد.
حق دارد. وقتی چیزی تمام شده ، وقتی رابطه ای را بخاطر اینکه در حد تو رفتار نشده ترک می کنی دیگر چه معنایی ندارد که شماره اش برود و بیاید. این بار من به خودم توهین کردم و نباید می کردم. از دیگران ضربه خوردن آسانتر از ضربه ای است که خود آدم به خودش میزند.
من از خودم عذرخواهی می کنم و این بار آخری است که خودم به خودم بی احترامی می کنم.