لباسام از تب مرطوب شده . داغم . میگن چشم خوردی . میخندم . حالم بده . نه ، پوزخند میزنم . کسی میدونه چمه ؟ داغم که باشم ، تب دارم که دارم . شماها نگا نکنید لپام از داغی گل اندخته . بغلم کنید . نگید تبم میره بالاتر . نه . قول میدم نره . قول میدم . فقط بغلم کنید .شاید چیزی نگم ، شاید چیزی ندونید . ولی یچیزی هست . یچیزیم هست. آدم که بیخودی تب نمیکنه . آدم که بیخودی پیشونیش عرق نمیکنه . مطمئن باشید یچیزی هست . مطمئن باشید این از اون تب هاست که اگه فکر کنید با پاشویه خوب میشه و با بغل نه ، آدم میکشه . پس بغلم کنید . نترسید پس . بغلم کنید ...
مامان ؟
بابا ؟
نه . تو نه بابا . تو قدت بلنده . تو نمیتونی تاپ تاپ قلبمو بشنوی
علی ؟
چرا هیشکی نیست . چرا تاریکه . چرا ملافه هام خیسه .این که تو بغلمه کیه ؟ سفته چرا ، نه ، زیادی نرمه ، اه . بالشته لعنتی . اه ، بالشته