بی انصاف ترین ها آنانند که درخت توت شرابی را توی یک خیابان شلوغ میکارند ، و مظلوم ترین ها ، دخترهای شبیه منند که مودبانه از کنار این درخت ها رد میشوند و آب دهانشان را به زور قورت میدهند ،فقط و فقط از ترس نگاه سرزنش آمیز ِ پیرزن های زیرخاکی محل ، که تنها افتخارشان این است که موی سرشان را آقاجانشان ندیده و تا حالا کِرِم توی صورتشان نمالیده اند ...
ولی خب :) بنده امروز تصمیم گرفتم دیگر دخترک ِ مظلوم قصه نباشم ، بنابراین غر غر های مسی را نشنیده گرفتم و یک ربع تمام درخت را دور زدم و توت خوردم . راستش اگر دیر تر به خودم آمده بودم مسی از خجالت کبود شده بود :))
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |