فردا قرار بود خودمو بردارم ببرم پارک ، دراز بکشه رو چمنا و سرشو با زمین مماس کنه . میخواستم آدما رو تو بیشه ی چمن ها ببینه. میخواستم براش آلبالو خشکه ی مزمز بخرم و گوجه سبز و آلوچه . میخواستم برگشتنی براش یه تاپ و شلوارک بخرم ، با یه کتاب که میخواستم بدون تصمیم قبلی باشه . کلی چیزمیخواستم . ولی نشد . نمیشه ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |